اینکه «مسألهها» دقیقا در چه لحظه خاصی و برای چه کسانی «مسأله» میشوند، بسیار مهم است. مثلا برای نهادهای فرهنگی جمهوری اسلامی و سازمانهای رسانهای حاکمیت، سلبریتی در لحظهای تبدیل به مسأله شد، که سهم خودش را در اعتراضات 1401 ادا کرد. قبل از آن، سلبریتی مسألهای برای ما پژوهشگرهای ارتباطات و علوم اجتماعی بود و از نظر سیاستگذاران فرهنگی هم سلبریتی آن «مسألهای» نبود که ارزش وقت گذاشتن و توضیح دادن داشته باشد. حالا اینکه در همان زمان که هنوز سلبریتی برای سیاستگذاران فرهنگی به یک مسأله بغرنج تبدیل نشده بود، برخی از سیاستمداران و سیاستگذاران روابط بسیار حسنهای با سلبریتیها داشتهاند، توضیح داده نمیشود. مهم این است که پس از اعتراضات 1401 سلبریتی برای حاکمیت «مسأله» شد.
سیاستگذاری سلبریتی ایرانی و حکمرانی سلبریتی در ایران از همان کلمههای زیبایی است که هنوز مرسوم نشده است. نگارنده افتخار این را دارد که پیش از اعتراضات 1401 تاکنون از این کلمهها فقط به شیوههای طعنهآمیز و کنایی استفاده کرده است. دلیلش هم بسیار مشخص است، مادامی که بزرگترین بنگاه رسانهای کشور، یعنی سازمان صدا و سیما، مهمترین دروازههای شهرت را در اختیار دارد و هرکس با توسل به صدا و سیما و دریافت رانت شهرت میتواند سلبریتی شود، سیاستگذاری سلبریتی واژهای خندهدار است. در موقعیتی که سیاستمداران در انتخابات ریاستجمهوری از سلبریتی برای توجیه شخصیتی خود و کسب رأی استفاده میکنند، حکمرانی سلبریتی نقض اغراض سیاسیشان خواهد بود. پس اگر امروز درباره سیاستگذاری سلبریتی در ایران صحبت میکنیم، همین چند سال گذشته را هم به یاد داریم و میدانیم که حکمرانی سلبریتی را کسانی مطرح میکنند که از اعتراضات 1401 ترسیدهاند.
برخی از پیشنهادهای سیاستگذاری سلبریتی بسیار خوشخیالانه است. مثلا تصور کنید بعضی از دانشآموختگان سیاستگذاری عمومی (از گروه علوم سیاسی) و برخی از فارغالتحصیلان خطمشیگذاری (از گروه مدیریت) دور هم جمع شوند و بخواهند برای سرمایهداری طرح سیاستی بنویسند و با اجرای طرحشان سرمایهداری را کنترل یا محدود کنند. برای سلبریتی نیز قصه همین شکلی است. مگر میشود با سیاستگذاری عمومی و خطمشیگذاری جلوی جامعه نمایشی ایستاد و در مقابل فرافرایندهای کلان مدرنیته مثل زنانه شدن و تصویری شدن و مصرفی شدن ایستادگی کرد؟ شاید بعضی از دانشمندان چنین اعتقادی داشته باشند.
سیاستگذاری سلبریتی برای هر سه گروه صاحب نظر در ایران معانی متناقضی دارد. گروهی که با سلبریتیها همدل و همکار است، از سیاستگذاری سلبریتی به منزله توسعه شهرت در ایران یاد میکند. دستهای که به دنبال استفادههای کارکردگرایانه و ایدئولوژیک از سلبریتی است، حکمرانی سلبریتی را معادل به «بردگی» گرفتن «خدایان بدکار» تعبیر میکند. گروه آخر نیز با تناقضهای ظاهر و آشکار سلبریتی مشکل دارد و به هر طریقی شهرت و شخصیتهای مشهور را نقد میکند و سیاستگذاری هم برایش ابزاری تهدیدکننده و تحدیدکننده است. پس خیلی فرق دارد سیاستگذار سلبریتی چه کسی باشد و در چه دورهای و مخصوصا در چه بازه زمانی سیاستگذاری سلبریتی انجام شود.
مشکل فقط صاحبنظران سلبریتی و رفقای سلبریتی در سیاست نیستند. فرضی اشتباه و ادراکی خطرناک درباره حکمرانی به فارسی وجود دارد. ادبیات شبهعلمی رایج شده درباره حکمرانی، آن را معادل حکم کردن و حکومت کردن میپندارد و بیشتر از سایر عوامل، این ذهنیت استبدادی و نقدگریزانه است که حکمرانی را به چنین تعبیری دچار کرده است. لاجرم همین نگاه نیز هنگامی که درباره سلبریتی صحبت میکند، میخواهد درباره شهرت و پلتفرم و تصویر حکم کند.
حکمرانی، نوعی از هدایت است و حکم کردن نیست. در هدایت، میتوان از تنظیمگری و بسترسازی صحبت کرد، اما با تأسف باید گفت باز هنگامی که از تنظیمگری سخن میگوییم، به دلیل انباشت فرهنگی عصر تنظیمات، نوعی از کنترل و نظارت به یاد آورده میشود و زمانی که بسترسازی را مطرح میکنیم، قسمی از واگذاری تسهیلات دولتی به دوستان و آشنایان به ذهن تبادر پیدا میکند. البته واقعیتِ حکمرانی سلبریتی در ایران به این ادراکات و تعابیر بیشباهت نیست.
حکمرانی در معنای هدایتگری آن، سه کارویژه دارد: تحقق ایدئالهای فرهنگی، ایجاد پایداری اجتماعی و کمک به تحقق فردیتهای افراد. هنگامی که درباره حکمرانی عرصه فرهنگ و هنر نیز سخن میگوییم، در اصل این سه کارویژه را باید ناظر به مسأله مورد نظر بیان کنیم. برای سلبریتی نیز به صورت خاص این سه کارویژه قابل تعریف است.
ایدئالهای فرهنگی سلبریتی، از همان بحثهای جالبی است که سیاستگذاران و سیاستمداران و مدیران فرهنگی در افواه خود بسیار به آن اشاره میکنند و هنگامی که به عرصه عمل میرسد، به گلدرشتترین شکل ممکن در میدان شهرت ظاهر میشود. برای مثال، سلبریتی وطنپرست، سلبریتی طرفدار حکومت، سلبریتی عاشق حاجقاسم، سلبریتی حزباللهی و… دائما به عنوان ایدئالهایی مطرح میشوند که باید در میدان شهرت همیشه حاضر باشند اما خود سلبریتیها و مدیر فرهنگی از تحقق آن ناراضی است، برخی به شکل محققشدهاش اعتراض دارند و بعضی دیگر به امر ملوکانه و حکم از بالا به پایین آن معترض هستند.
در ایجاد پایداری اجتماعی، به خصوص در دهه اخیر، سلبریتی بیش از آنکه همبستگی اجتماعی را تقویت کند و فاصله ایجادشده میان دولت و ملت را ترمیم کند، خود به عامل جدایی و گسست و ناپایداری اجتماعی بدل شده است. در این میان نیز بعضی از رندان و زرنگها با شناخت این فاصله، سرمایه اجتماعی جدیدی برای خود میسازند و با یکی به نعل و یکی به میخ زدن، ضمن حفظ حمایتهای دولتی، بیشترین استفاده را از نارضایتیهای سیاسی و اجتماعی دارند.
در تحقق فردیت افراد نیز اوضاع حکمرانی سلبریتی در ایران چندان رو به راه نیست. از یک طرف برخی از نهادهای فرهنگی سلبریتیها را به عنوان موانعی جهت تحقق ارزشهای والایشان قلمداد میکنند و از سوی دیگر، بازار و پلتفرم و تبلیغات، عملا امکان ظهور بدیل سلبریتی و خلاقیتهای فردی را میگیرد و همه کسانی را که میخواهند اثرگذار باشند، به سوی سلبریتی شدن سوق میدهد. در نهایت نیز کلیشهها بازتولید میشوند و وضع موجود سلبریتی ایرانی به وجود میآید که هیچکس حاضر نیست از تمامیت آن دفاع کند. به این تعبیر، حکمرانی سلبریتی در ایران نداریم.
اگر همین سه کارویژه حکمرانی را برای سلبریتی لحاظ کنیم، چه کارهایی میتوان کرد؟ این قصه پرغصه همینجا با شکست مواجه میشود. برای تحقق هرکدام از این پیشنهادهای سیاستی، باید در فرهنگ و جامعه این کشور انقلابی رخ بدهد. مسأله فقط اراده سیاستگذارانه نیست. مشکل، عملکرد پوششی سلبریتی به عنوان نماینده برجسته فرهنگ نئولیبرال برای اقتصاد نئوفئودال کشور است. سلبریتی رانتی محصول اقتصاد رانتی است. با این حال، راهکارهایی همیشه وجود دارد، تا کارویژههای مذکور تا حدودی دستیافتنیتر شوند:
- طبقهبندی سلبریتیها: سلبریتی ایرانی پدیدهای است که دائما در حال تغییر و تحول است و میبایست نسخههای نوظهور آن را شناسایی کرد و انواع گونههای آن را از هم تمییز داد.
- ارتقای سواد رسانهای: سواد رسانهای در معنای خاص آن، یعنی ساختارشکنی درک رسانهها از کانالهای مختلف، باید به شهروندان آموزش داده شود تا تماشاگر صحنه مرعوب تروکاژ شعبدهباز نشود.
- طراحی نظام رشد و تحکیم ستارهها: دولت و دغدغهمندان فرهنگ باید سیاستها و آئینها و ایدههای راهبردی و عملیاتی را ترسیم و اجرا کنند تا افراد بتوانند بدون دخالت سرمایه و رسانه، بر اساس استعدادهای نمایشی، خود به رشد و موفقیت دست یابند.
- حقوق مخاطب: مخاطب در قبال رسانه حقوقی دارد، اما معمولا این امر جدی گرفته نمیشود. قوه قضائیه در قبال حقوق کاربران و شهروندان جامعه مجازی ایران در رسانههای اجتماعی مسئول است تا از آنان محافظت کند.
- تربیت و استعدادیابی: مدرسه به تحولات اساسی نیاز دارد و یکی از ظرفیتها در کشف و پرورش و تربیت استعدادها و علایق نوجوانان و جوانان است. البته مادامی که مدرسه از زیر بار تعهد انسانسازیاش شانه خالی کند، این مورد نیز آرزویی بیش نخواهد بود.
- شفافیت: شفافیت ایدهای نئولیبرال است. شفافیت سوپاپ اطمینانی است که هرجا خطایی رخ داد، آن اشتباه برملا شود یا بردار برآیند خطاها و مجموع نواقص به چشم نیاید. این را هم میدانیم که شفافیت در عمل در همه مراکز و نقاط ممکن نیست و ملاحظات امنیتی و سیاسی همیشه وجود دارد. با این حال در قبال سلبریتیها شفافیت میتواند ابزار کنترل باشد.
- تعیین حرفههای سلبریتیها: برای سلبریتیهایی که در رسانههای رسمی حاضر میشوند رویکرد و ساختاری تدوین شود تا عرصه فعالیتهایشان به صورت دقیق مشخص شود. اگر این اتفاق بیفتد، سلبریتیها برای دخالت در امور نامربوط به خودشان با موانع حقوقی و انضباطی مواجه خواهند شد.
- بهبود روابط تولید: یعنی دستمزدهایی که به سلبریتیها پرداخت میشود دارای شرایط محدودکننده و مالیات و سقف قرارداد باشد. صدا و سیما در قبال سریالها و برنامههای تولیدی خود به افکار عمومی پاسخگو باشد. تهیهکنندگان و سرمایهگذاران به نهادهای دولتی میزان دخل و خرج خود را با ارائه جزئیات اعلام کنند و جریمههای مالی و قضایی در قبال سلبریتیها شدیدتر باشد. کاربران نیز از سلبریتیهای خارجنشین و شاغل در رسانههای برونمرزی مطالبه داشته باشند.
- تدوین و تصویب قانون سلبریتیها: در حال حاضر حتی یک خط قانون درباره سلبریتیها وجود ندارد. مراجع تصمیمگیر و سیاستگذار که شامل مجلس شورای اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی، ساترا و… است، در نهایت میبایست قانونی برای فعالیت سلبریتیها تدوین و تصویب کنند. هرچند تاکنون تلاشی برای این مسأله انجام نگرفته است و نتیجه مشخصی نیز وجود ندارد.
در نهایت، باید تذکری درباره سیاستگذاری سلبریتی ایرانی داد. این اقدامات حتی اگر در رویا و خیالات نیز انجام شود، باز هم به معنی تحقق ایدئالها نخواهد بود. ما در جامعه در رسانهتنیده زندگی میکنیم. ایدئالهای زندگی ما توسط رسانهها تعیین و ساخته میشود و انسان کامل روزگار ما، سلبریتیها هستند. معمولا ایدههای سیاستگذارانه با ایدههای رسانه چفت و بست پیدا نمیکنند.
دیدگاهتان را بیان کنید