الف) آیا جشنواره فیلم فجر موفق است؟
جشنواره فیلم فجر هر سال برگزار میشود. در تمام سالگردهای انقلاب اسلامی، جشنواره فیلم ملی ایران طی 41 دوره به عنوان بزرگترین رویداد سینمایی و حتی بزرگترین رویداد فرهنگی کشور برگزار شده است. اگرچه برگزاری جشنواره فیلم فجر هنوز به عنوان رویدادی مهم نزد مردم، رسانهها و نهادهای مختلف دنبال میشود، اما اهمیت و اعتبار آن طی سالیان گذشته به مرور کاهش یافته است. هرسال هنگام برگزاری جشنواره، دو گروه با دو رویکرد، درباره آن نظر میدهند و انتظاراتی از فجر دارند:
الف-۱) رویکرد عمومی، اجتماعی و ملی: این رویکرد، جشنواره را همچون یک مسأله کلان ملی و فرهنگی دنبال میکند. در این دیدگاه، سینما عنصری فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و در نهایت، هویتساز به شمار میآید که میتواند نقشی اساسی در جامعه ايفا كند. مطابق با این دیدگاه؛ فیلمها در نهایت باید بتوانند ارزشهای عرفی، دینی و ملی را تقویت کنند و همچنین نگاه صحیح به مسائل را به خوبی به مخاطبان انتقال دهند. این دیدگاه را بیش از هر چیز میتوان نزد نهادهای بیرون از سینما که نگاهی فرهنگی و ابزاری به سینما دارند، سراغ گرفت.
الف-۲) رویکرد تخصصی، سینمایی و ساختاری: دیدگاه دیگری که جشنواره را براساس ساختار، نحوه برگزاری و همچنین آثار شرکتکننده در آن قضاوت میکند، نگاهی است که سینما را به عنوان یک مدیوم (رسانه) مستقلِ هنری یا حدأکثر فرهنگی در نظر میگیرد. در حقیقت، این رويكرد دیدگاهی تخصصی و فنی نسبت به سینما دارد که آن را بیش از هرچیز، پدیدهای هنری قلمداد میکند. همچنین جشنواره را وراي هر انگاره دیگر، راهی برای تکریم سینما و سینماگران میپندارد. سینماگران، داوران تخصصی و منتقدان سینمایی، جانب چنین دیدگاهی را دارند. مطابق با این دیدگاه، فیلمهای شرکتکننده در جشنواره پیش از هر چیز باید «فیلم» باشند، تا یک محصول فرهنگی، اجتماعی و یا آموزشی.
هر دو رویکرد، انتظاری درست و بجا از جشنواره دارند و در حقیقت میتوان گفت که هر دو ضرورتا «جشنوارهای سینمایی» میخواهند. جشنواره فیلم فجر، اتفاق مهمی است، اما به نظر میرسد آنچه میخواهیم نیست. دستکم خودمان، یعنی سیاستگذاران، نهادها و سینماییها از آن راضی نیستند. حال، پرسش کلیدی اینجاست که آنچه ما میتوانیم از این اتفاق مهم بخواهیم چیست؟ این متن پیش از هر چیز باید برای این پرسش پاسخهایی فراهم کند یا بهتر از آن، باید تصویرهایی برای این پرسش بسازد و تا اندازهای ترسیم کند که اصولا جشنواره سینمایی چگونه موجودی است و چه انتظارات معنادارِ فرهنگی و سیاسی میتوان از آن داشت؟ پس این وظیفه نخست متن پیشرو است. هماکنون با در نظر آوردن انگارهها و انتظارات گوناگون از جشنواره فیلم فجر، باید تلاش کرد گفتوگو میان رويكردهاي موجود آغاز و به طرحی ممکن و منطقی برای جشنواره ختم شود. طبیعی است که این طرح باید جنبه حرفهای و تخصصی در جشنواره را همزمان با جنبه عمومی و ملّی این رویداد در نظر بیاورد. پس از آن است که میتوان و باید به سمت داشتن جشنوارهای درست و ملّی حرکت کرد.
ب) نشانههای ضعف و کاهلی چیست؟
ب-۱) جشنواره سیاستی ندارد، صرفا برگزار میشود
با وجود بحثهای متنوع و مفصل حول پدیده جشنواره فیلم فجر و برگزاری این رویداد طی قریب به40 دوره تاکنون، میتوان گفت که جشنواره در سالهای اخیر تدریجا به مناسکی شکلی و تکرارشونده در چرخه سینمای ایران تبدیل شده است. جشنواره فیلم فجر اگرچه هر سال به صورت منظم برگزار شده و مهمترین دستاوردهای سال سینمای ایران را به نمایش گذاشته است، اما همچنان نقش، موقعیت و تاثیر اساسی آن پوشیده و فراموششده باقی مانده است. در واقع، فقدان گفتار حاکمیتی و اجرایی قدرتمند[1] در پسِ جشنواره فیلم فجر باعث شده این تلقی که جشنواره رویدادی مناسکی و خنثی در کشور است، تقویت شود. به بیان دیگر، جشنواره از یک سو نهتنها نسبت روشنی با ابعاد ارزشي و ملّی سینمای ایران ندارد، بلکه حتی چهره موثر خود را در ابعاد سینمایی- هنری و اقتصادی سینما نیز از دست داده است.
ب-۲) جشنواره مدام تغییر میکند
جشنواره فیلم فجر اگرچه از آغاز تاکنون هر سال به صورت منظم برگزار شده، اما تغییرات بیش از اندازۀ آن حاکی از نوعی بیثباتی درونی است. جشنواره فیلم فجر به غیر از دورههایی کوتاه که مدیریت نسبتا با ثباتی را تجربه کرده، تقریبا در تمامی دورهها به انحاء مختلف تغییر برنامه داشته است. نخستین دوره جشنواره در سال 1361 به دبیری حسین وخشوری برگزار شد. پس از آن سید محمد بهشتی به مدت 13 سال دبیر جشنواره بود. پس از بهشتی متوسط نرخ تغییر دبیر در جشنواره فیلم فجر هر دو سال و نیم، یک دبیر بوده است. در دوره سوم جشنواره (1363) بخش «فیلمهای اول» به جشنواره اضافه شد. سال بعد بخشی به عنوان «فیلمهای کودک و نوجوان» به جشنواره اضافه و همچنین بخش حرفهای جشنواره از آماتور جدا شد، تا جشنواره بخشی مجزا با عنوان سینماجوان داشته باشد. در دوره هشتم (1368) بخش كودكان و نوجوانان و فیلمهای كوتاه و مستند از جشنواره جدا و به جشنوارههایی مستقل تبدیل شدند. تغییرات ریز و درشت در جشنواره تا دوره بیست و یکم (1381) وجود داشت؛ در این سال، سیمرغ فیلمبرداری، چهرهپردازی، صدابرداری، صداگذاری و تدوین از فهرست جشنواره حذف شدند. عناوینی که سال بعد یعنی در دوره بیست و دوم (1382) مجددا به جوایز اضافه شدند. در دوره بیست و سوم (1383) بخشهای بازار فیلم، سینمای بینالملل، سینمای آسیا و سینمای معناگرا در یک اختتامیه مستقل و با حضور مهمانان خارجی برگزار شد. در دوره بعد یک سیمرغ با عنوان «فیلمنامه اقتباسی» اضافه شد. این وضعیت تا آخرین دورههای برگزاری جشنواره نيز ادامه داشته است. در دوره سی و سوم (1393) بخش بینالملل جشنواره کاملا مستقل از بخش داخلی شد و بخشی هم با عنوان «هنر و تجربه» به جشنواره اضافه شد. در دوره سی و نهم (1399) نیز بخش جدیدی با عنوان بهترین فیلمنامه اقتباسی به جشنواره افزوده شد.[2]
ب-۳) اعتبار جشنواره رو به کاهش است
تغییرات مکرر جشنواره در طول سالیان اخیر، اندوخته و میراث قابلاعتنایی چه در هویت و سیاست جشنواره و چه در بخش اجرا به جا نگذاشته است. به عبارت دیگر جشنواره با وجود تمامی سعی و خطاها و سابقه قابلتوجه، نتوانسته جایگاه محکم و باثباتی را در سینمای ایران، منطقه و جهان به دست آورد. جشنواره فیلم فجر پس از تولد، در سالهای ابتدایی شکلگیری که مبتنی بر جایگاه طبیعی یک جشنواره سینمایی در چرخه عرضه و تقاضای فیلم شکل گرفته، به تدریج غیرشفافتر، کلیتر و بيهويتتر شده است. این امر هم در روند اجرایی آن، که مدام با تغییر همراه بوده و هم در کیفیت تأثیرگذاریاش نمود بارز داشته است. حالا پس از 41 دوره، جشنواره فیلم فجر از یکسو در میان اهالی سینما به عنوان رویدادی شناخته میشود که برگزیدگان آن مبتنی بر سلیقه تیم هدایتکنندۀ جشنواره انتخاب میشوند؛ و نه براساس اصول منطقی، حرفهای و معتبر سینمایی و ملّی. از دیگر سو نیز مردم، ناظران بيروني، جشنواره را رویدادی در نظر میآورند که حواشی، تنشها و کشمکشهای سیاسی آن بر وجهۀ هنری و فرهنگیاش غلبه دارد. این تصویر که در دو سوی آن، سینماگران و مخاطبان قرار دارند، تصویری ثبتشده و پایدار از جشنواره فیلم فجر است.
ج) ملاحظات سیاستی یا چند روایت بغرنج درباره جشنواره فیلم فجر
ج-۱) جشنواره؛ استقلال یا وابستگی
سیاستگذاری همواره نیازمند نحوی از فاصله است. بدین معنا چیزهایی که بیش از اندازه به دولت چسبیدهاند، جزو دشوارترین نقاط برای سیاستگذاری هستند. جشنواره فیلم فجر همواره شأنی از شئون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان امور سینمایی است و مستقیما زیرنظر این نهاد برگزار میشود. بنابراین از دو سو به حیثیت آن ضربه وارد میشود؛ اول اينكه چون سازمان امور سینمایی عمدتا فاقد سیاست مشخص و راهبردی در زمینه سینماست[3]، نمیتواند به طور واقعی اتفاقات جشنواره فیلم فجر را راهبری کند و دوم اینکه هرآنچه از نکوهشها برای جشنواره باقی میماند، به دلیل اتصال مستقیم آن به دولت، متوجه دولت جمهوری اسلامی و کلیت حاکمیت ایران میشود. بسیاری از تصمیمات درباره رویکردها و جوایز به نحوی مستقل در هیئت داوران رخ میدهند، در حالی که در بسیاری از جشنوارههای بزرگ جهانی، برخلاف جشنواره فجر، آشکارا نشانههای دخالت سیاسی به چشم میخورد. در حقیقت، جشنواره حقیقتا از سوی وزارت ارشاد راهبری نمیشود، اما کنایهها و اتهامات همواره متوجه این نهاد است.
ج-۲) جشنواره فیلم فجر و پیشنهاد یک شکل نهادینه برای اقتصاد سینمای ایران
جشنواره فیلم فجر در دورانی پایهگذاری شد که سینمای ایران با گسست از شکل صنعتی سینمای عامهپسندِ پیش از انقلاب[4]، موجودیتی کاملا وابسته به دولت یافته بود. در این دوران (از سال ۱۳۶۱، اولین سال برگزاری جشنواره) فیلمها عمدتا وابسته به نهادهای حاکمیتی ساخته میشدند. بنیاد سینمایی فارابی، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی[5]، بنیاد مستضعفان و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ازجمله نهادهایی بودند که برای تولید فیلم بودجه صرف میکردند. با وجود این برخی آثار مربوط به سینمای عامهپسند در ژانرهای جنگی، کودک و حادثهای در سینمای ایران تولید شدند که در جذب مخاطب بسیار موفق بودند[6]. وضعیت پیشآمده در سالهای آغازین جشنواره فیلم فجر همزمان با تأسیس بنیاد سینمایی فارابی جهت هدایت حمایت از تولید فیلم توسط دولت، رفتهرفته به شکلگیری و تداوم نوعی سینما در ایران با عنوان «سینمای جشنوارهای» منجر شد. سینمای جشنوارهای که ریشه در فیلمهای روشنفکری سالهای پیش از انقلاب دارد، توسط چند فیلمساز ایرانی موفقیتهایی در جشنوارههای بینالمللی به دست آورد و سینمای ایران را به جهان معرفی کرد.[7]
این مسیر با تقویت نوع فیلمهایی که عمدتا بودجه خود را از منابعی غیر از بازار سینما به عنوان چرخه واقعی عرضه و تقاضای فیلم، کسب میکردند، سینمای ایران را به راهی میبرد که تدریجا حیات اقتصادی آن وابسته به منابع بیرونی شود. در سالهای آغازین شکلگیری سینما پس از انقلاب، فیلمها، فیلمسازان و مخاطبان، حضور گرم خود را در سینمای پررونق آن دوران ثابت کردهاند. سیاست کلی مدیریت سینمایی در ایران، فیلمسازی در کشور را به لحاظ اقتصادی وابسته به بودجههای دولتي (یا بودجههای غیردرونزا) میسازد. در این میان، به طور طبیعی جشنواره فیلم فجر نیز به عنوان «جشنواره ملی سینمای ایران» از حیث اقتصادی خودمتکی نیست و وابسته به (بودجۀ) دولت بار میآید.
آنچه در پیدایش جشنواره فیلم فجر حائز اهمیت است، تولد آن در نقطه تغییر جهت سینمای ایران از سینمایی مخاطبمحور به سوی سینمایی وابسته و غیردرونزاست.[8] این مسئله به طور طبیعی، خودِ جشنواره را هم در نقطهای متکی به دولت و وابسته به آن قرار داده است و همچنین در بنیان نهادن نوعی از سینما در ایران نقش ایفا کرده است. این در حالی است که عمده (نه همه آن) جشنوارههای سینمایی در جهان، به نوعی در سینما شکل اقتصادی یافتهاند؛ یعنی به عنوان یک رویداد از پسِ هزینههای خود بر میآیند، سود میدهند و همگام با افزایش اعتبارشان ارزش اقتصادی ایجاد میکنند. جشنوارههای سینمایی مهم جهان، همگی از حیث اقتصادی کاملا خودمتکی هستند (یا بودجهها و کمکهایی دارند) و ضمنِ آن در چرخۀ عرضه، تقاضا و بازاریابی فیلمها در جهان نیز نقش ایفا میکنند.
د) چه کنیم جشنواره فیلم فجر، «جشنواره فیلم فجر» شود؟
جشنواره فیلم فجر هماکنون به اقتصاد سینمای ایران آسیب میزند و نقطه استواری برای سیاستگذاری در سینمای ایران نیافریده است. راهکارهای پیشرو گامهایی هستند که برای ایجاد نهادی خودمتکی و قدرتمند جهت ایجاد امکان سیاستگذاری بیشتر نسبت به اهداف ملّی، آمدهاند. بدیهی است برای این امر و استقرار جشنواره فیلم فجر در نقطهای فعالتر، ابعاد متفاوتی از این پازل باید طراحی و دیده شوند و تمهید جشنواره فیلم فجر به تنهایی کافی نخواهد بود.
این دو پیشنهاد کلی به طور همزمان لازمالاجرا هستند.
د-۱) جشنواره باید به نهادی مستقل تبدیل شود
یکی از مدلهای صحیح برای بازنگری در جشنواره فیلم فجر، بازنگری در رابطه آن با دولت است. جشنواره کن یکی از نمونههای بارز جشنوارههای سینمایی دولتی و موثر در جهان است. این جشنواره در مالکیت دولت فرانسه اما با مدیریت و سیاست بلندمدت و متمرکز است. جشنواره کن سیاستهای کلان ملّی، ارزشی و امنیتی را در طولانیمدت به عنوان جشنوارهای که اساسا جنبه بینالمللی دارد، دنبال میکند، اما هزینه سیاسی چندانی برای آن نمیدهد. از مهمترین تصمیمها برای اصلاح وضعیت جشنواره، جدا کردن آن از دولت و ترسیم سیاست کلان و طولانیمدت برای آن است.
د-۲) ایجاد هیئت داورانی شبیه آکادمی اسکار
«ایجاد یک هیئت (آکادمی) داوری ثابت» از میان متخصصان سینمای ایران، اتفاقی است که در وضعیت کنونی سینمای ایران و با توجه به نگاههایی که نسبت به جشنواره فیلم فجر وجود دارد، باعث ثبات اعتبار جشنواره خواهد شد. این اتفاق از آنجا که مسئله داوریها در جشنواره همواره به صورت سلیقهای مایۀ اختلاف نظر درباره صحت آنها و در نهایت کاهش اعتبار جشنواره شده است، باعث ایجاد نوعی اعتبار هنری و سینمایی طولانیمدت برای جشنواره فیلم فجر خواهد شد. هیئت داوران سینمایی جشنواره فجر باید از میان بزرگان و پیشکسوتان سینمای ایران و چهرههایی شناخته شده در حوزههای مختلف سینما از بازیگری و کارگردانی تا تدوین و جلوههای ویژه و… باشند که اعتبار و اصالت هنریشان بر کسی پوشده نیست. چیزی شبیه چهرههای ماندگار ایران در حوزههای مختلف که از حیث علمی و هنری سرآمد هستند.
ایجاد این آکادمی همراه با افزایش مهلت داوری آثار و نمایش آنها در طول جشنواره فجر باعث خلق اعتبار هنری و فرهنگی بالایی برای جشنواره خواهد شد. این آکادمی همچنین میتواند در بخشهای عمومی و ملّی خود، مانند «جایزه فیلم از نگاه ملّی» اعضایش را از میان چهرههای فرهنگی و دانشگاهی برگزیند و از این حیث، گسترش دامنه انتخاب را در آثار افزایش دهد. بدیهی است که این نحو از انتخاب و اعطای جوایز، به سیمرغ جشنواره فیلم فجر، حیثیتی عمومی خواهد بخشید. این حیثیت اگرچه هنوز جای مناقشه درباره آثار را باقی میگذارد اما بحث در این زمینه را به مسائل اساسیتر سینمایی و ملّی نزدیک ساخته و از ابعاد گروهی و سیاسی رایج دور میسازد.
پانوشت:
[1]. برای مثال در سالهای اخیر و بهخصوص در دورۀ مدیریتی متأخر سازمان سینمایی، همزمان با افزایش رویکرد شفافیت و ارائه آمارهایی از کاهش و یا کنترل هزینه برگزاری جشنواره و بحثهای اجرایی درباره آن، گفتوگوهای اساسیتر درباره سیاستها و اهداف اصلی جشنواره، جایی در کلام مدیران سینمایی نداشتهاند.
[2] اطلاعات این بخش، از بخش «دورههای پیشین» وبسایت رسمی جشنواره فیلم فجر به آدرس http://www.fajrfilmfestival.com برداشت شده است.
[3]. بند 29 ماده 2 قانون اهداف و وظایف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: تنظیم سیاستهای کلی فرهنگی، هنری، سینمایی کشور و ارائه آنها به مجلس شورای اسلامی جهت تصویب با رعایت اصل 74 قانون اساسیجمهوری اسلامی ایران (بر عهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است)
[4] این دوره از سینمای ایران به «فیلمفارسی» مشهور است. در این دوره اگرچه فیلمها از حیث سینمایی دچار ضعف و از حیث فرهنگی و عرفی، ضدارزشی بودهاند، اما همزمان سینمای ایران شاهد شکلگیری زنجیره واقعی اقتصادی میان سینما و مخاطب بوده است. مهمترین آثار روشنفکرانه در سینمای ایران که در آن سالها تولید شدهاند، متعلق به نهادهای دولتی و یا خصوصیِ بینیاز از بازار بودهاند. (حسینی، سید حسن، مجموعه درسگفتارهای سینمایی 1: فیلمفارسی، نشر ساقی، 1392)
[5] حوزهٔ هنری در حوالی سال ۱۳۵۷ خورشیدی به نام کانون نهضت فرهنگی اسلامی تأسیس شد و پس از چند ماه به حوزه اندیشه و هنر اسلامی تغییر نام یافت و در ابتدای دههٔ ۱۳۶۰ به سازمان تبلیغات اسلامی پیوست.
[6] در این مورد آمارهای خیرهکنندهای از سینمای دهۀ ۶۰ وجود دارد. این دوره پررونقترین دوره سینمای ایران است. فیلم عقابها در ژانر جنگی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان، به دلیل استقبال مخاطبان به مدت ۶ سال اکران میشود و در این مدت، ۸ میلیون ۶۰۰ هزار نفر آن را فقط در سالنهای سینما تماشا میکنند. (سیمای سینمای ایران، نگاهی از دریچه آمار به سینما در سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۹، ۱۳۶۴، منتشرشده در اردیبهشت ۱۳۹۶: apf.farhang.gov.ir) همچنین در سال ۱۳۶۴ کل بلیط فروخته شده در سینمای ایران بیش از ۷۷ میلیون بلیط است، آماری که در سال ۱۳۶۹ به بیش از ۸۱ میلیون نفر رسیده است. (سالنامه آماری سینمای ایران سال ۱۳۶۴، منتشر شده در تابستان ۱۳۹۵: apf.farhang.gov.ir)
[7] مهمترین سینماگری که آثار او آشکارا متفاوت از فیلمهای عامهپسند است، عباس کیارستمی فیلمساز برجسته ایرانی است. کیارستمی اعتبار و شهرت جهانی خود را مدیون نمایش و توفیق آثارش در جشنوارههای بزرگ بینالمللی است.
[8] سینمای آن سالهای ایران را «سینمای گلخانهای» نیز نامیدهاند. به این معنا که از زیست واقعی اقتصادی ناتوان است و باید همواره زیر چتر حمایتهای دولتی باقی بماند.
دیدگاهتان را بیان کنید